امشب هیچی نمے خوآهم! نه آغوشت رآ نه نوازش عآشقآنه ات رآ نه بوسه هآے شیرینت... فقط بیآ مےخوآهم تآ سحر به چشمآن زیبایت خیره بمآنم همین کآفی است برآے آرامش قلب بی قرآرم تو فقط بیآ...
به سلامتی مخاطب خاصم که میخواست تا آخر باهام بمونه ولی سرطان اجازه نداد... به سلامتی خودم که بعد از چهار سال هنوز نتونستم فراموشش کنم و یکی رو وارد زندگیم کنم...
رفتنت...نبودنت....نامردیت.....هیچ کدوم نه اذیتم کردنه ازارم داد.....فقط یه بغض داره خفم میکنه......چجوری نگات کردکه تنهام گذاشتی؟!!!!!؟؟؟