••••••••••••یک شب از عمرم صفحاتی خواندم ، چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم
همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ، همه تکرار
تمنای تو بود . . .
••••••••••••ای دوست گلی به یادگار بفرست ، گر لایق گل نیستم خار بفرست
از بهر خدا ، نه از بهر دلت ، من پیامی داده ام تو جوابی بفرست !
••••••••••••موجم کردی که بی قرارت باشم ، ابرم کردی که اشک بارت باشم
در سکوت گل جلوه نمودی تا من ، چون خار همیشه در کنارت باشم . . .
••••••••••••سردی نگاهتو بشکن ، فاصله سزای ما نیست ، با تو بودن آرزومه
این جدائی حق ما نیست . . .
••••••••••••نازی که ز لبخند گل یاس هویداست / زیبائی عشق است که در چشم تو پیداست . . .
••••••••••••هر چه باشی نازنین ، ایام خارت میکند / هر چه باشی شیر دل دنیا شکارت میکند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت اشک بارانت میکند . . .
••••••••••••من از خاری که در بالای دیوار است دانستم / که ناکَس کَس نمیگردد بدین بالا نشستنها
••••••••••••عشق یعنی :
چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست و چون برف ، ذوب شدن بر غم های دوست . . .
••••••••••••ای کاش عشق نبود ، اگر هم بود یکی پیدا میشد که باورش کنه
نه اینکه به عشق شک کنه . . .
••••••••••••همه تردید های دنیا را بگذار روی طاقچه ، تو برای ما بودن باید با ما باشی
لبخند هایت را از طاقچه بردار ، تردیدت را بگذار ، تا ما همیشه برای ما بودن
کم نداشته باشیم تو را . . .
••••••••••••گر از این منزل ویران به سوی خانه روم / دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم . . .
••••••••••••هر آنکه از رفاقت دم میزد / ولی ناخوداگاه از خیانت دم میزد
تو رویاهام که با هر یک رفیقو / که با هر یک غم و شادی شریکو
به وقت خوش همه با تو رفیقو / به مشکل میرسی هر یک غریب
توی گفنار خویش دم از رفاقت / ولی بوئی نبردند از صداقت
••••••••••••