بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگار
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
آنچه شایسته نیست به آرزو مخواه
و بدان که انتقام خدا از بنده
به خشمِ بی رحمانه و بی حرمتی و سرزنش نبـُود
بلکه به متحول کردن و ادب کردن از فرط عشق باشد
همسر با وفایم من برای همسفر شدن با تو
از تمام دلبستگی هایم گذشتم
حال منم و یک بغل پر از گل های عاشقی
تو وعده سبزشدن دل کویر مرا دادی
و بغض بی پایان مرا فرونشاندی
وقتی که باران نمیبارد
تو مهربانی ببار ای گل همیشه بهار من
هر روز تنگ غروب تو سربازی
صفا داره لب مرز تیر اندازی
چه خوب و قشنگه بیابونا
در حسرت دیدن یه لحظه خیابونا
نه خودش موند نه خاطره هاش …
تنها چیزی که مونده جای خالیشه !
می خوام و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بَسَم بود
مشیری
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست