عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت
این روزها تلخ می گذرد
دستم می لرزد از توصیفش
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی مثل خودکشی است با تیغِ کُند
همین نه من شدهام ریزه خوار خوان حسین
که هست عالم ایجاد، میهمان حسین
ز آفتاب قیامت نباشدش باکی
کسی که رفت دمی زیر سایبان حسین
خیانت واژه ی تلخی ست
حقیقتی زهرآگین
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارم ها
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد
خیلی دیره وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود
بیشتر از همه دوستت داشت ولی …
تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود
خدایا مرا تنها نگذار
که مبادا نگاهم ب نگاه بنده ای از جنس خاک محتاج شود
ادامه مطلب ...sms asheghaneh
دیر کرده ای !
عقربه ها گیر کرده اند در گلوی من
انگار که رد نمیشود
نه زمان
نه آب خوش !