مرهم زخمهایم کنج لبان توست …
بوسه نمی خواهم !
برایم سخن بگو …
شعر عاشقانه چشمانت
گمانم عشق سوزانم به قلبت حای پا دارد
نگاه چشم زیبایت چو بوی آشنا دارد
تپش های دلم را دوش در خلوت چو بشنیدم
به هر یک تک تکش دیدم که نامت را صدا دارد
ادامه مطلب ...
نوشته های زیبا و غمگین
بیرون افتادم از زندگی
مثل یه ماهی از آب
نوشته های زیبا و غمگین
دیگه تنهایی خودمو با کسی قسمت نمیکنم
یه بار این کارو کردم اما
تنهاییام چند برابر شد
نوشته های زیبا و غمگین
یه حرف هایی هست که مثل شیشه میمونه
آدم رو زود میشکنه
اما خیلی بد میبره
ادامه مطلب ...
افسانه رو رها کن
دوری و دوستی معنی نداره
فاصله عشق را می بلعد
من نباشم یکی دیگه جامو پر میکنه
به همین سادگی
قصه عشق
شاید برای تو عجیب باشه این همه آرامش!!!!
خودمونی بگم........
به آخر خط که برسی فقط تماشا میکنی
قصه عشق
لباس ساده بپوش و ساده راه برو
اما در برخورد با مردم ساده نباش
آنها سادگی تو را نشانه میگیرند
برای شکستن غرورت