عشق و عاشقیمایهِ اصل و نَسَب در گردش دوران زَر است
دائمآ خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
کُره اسب ، از نجابت از پس مادر رود
کُره خَر ، از خریت ، پیش پیشِ مادر است
دود اگر بالا نشیند کسرِ شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
شصت وشاهد هردو دعوای بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است ؟
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعِلِ خر است
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند ، قعر دریا گوهر است
عشق و عاشقیغروب دلتنگی ما . سرک کشید تو کوچه ها
روزای دل مرده و سرد . رفت و به جاش گرمی اومد
اون همه شب سرمه کشید . یه بار به جاش سرخ و سفید
از اون همه شب یه رنگ . یخ زده حتی دل سنگ
آتیشو از تو خونه . بیا تو کوچه بمونه
سرخی رو از اون بگیرن . زردا بسوزن بمیرن
آتیش بیافته تو دل . هر چه پلید و باطله
گر گر خنده سر بده . غم دلا رو پر بده
عشق و عاشقیﺧﺪﺍﯾﺎ
ﻧﻌﻤﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺒﺪﺃ ﻫﻤﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﺮﯼ ﻣﻘﺼﺪ ﻫﻤﻪ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ
ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺒﺪﺃ ﺗﺎ ﺁﻥ ﻣﻘﺼﺪ ﻭﺍﻻﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﯿﺖ ﺳﻮﮔﻨﺪ
عشق و عاشقیﯾﮏ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﺍﺳﺖ . ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺵ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏ
ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﻣﺎﺑﻌﻀﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ :
ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ،
ﯾﮏ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ،
ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ ،
ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﭘﺎﮎ ،
یک دوست خوب ،
یک مثل من
یک مثل تو
عشق و عاشقیگاهی وقتا تو رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه:
برو . . .
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب می رسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه می کنه . . .
همین که لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از کلمه برو
واست معنا پیدا می کنه
پس برو قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی ...!
عشق و عاشقیعاشق شدن چیز ساده ایست ….
آنقدر که همه ی انسانها توان تجربه کردن آن را دارند !
مهم عاشــــــــق ماندن است ؛
بی انتــــــــــها بی زوال تا ابــــــد ؛
بی منـــــت …!
عشق و عاشقیدوســتت دارم های من به مشابه دوستت دارم های کودکیست
که وقتی از او سوال می کنی، چقدر دوستم داری؟
او در پاسخ می گوید:
دو تا و یا ده تا و یا نهایتش به بزرگی محدوده دو دستانش...
دوست داشتنی در حــــد توان، به دور از دروغ و به وسعت آسمـــان.
عشق و عاشقیلبت خندان
دلت لبریز از شادی
بهار تن پوش اندامت
سلامت همدم هر لحظه تو
زندگیِ تو پُر از ساز و دهل
بلولی و برقصی
هم آغوشِ خوشی ها
در این سالی که ...
از راه می رسد امروز
عشق و عاشقیبه سلامتی کسی که دیگه بهش زنگ نمیزنیم
به سلامتی چشمی که چشم مارو روی همه چشما بست
به سلامتی اونی که وقتی بودیم باهامون حال کرد،اگه نبودیم ازمون یاد کرد
اونی که اگه بودیم دعامون کرد،اگه نبودیم ارزومون کرد
اونی که وقتی بودیم خندید،وقتی نبودیم نالید
سلامتی اونی که هرچند دلخوربود ولی واسه دلخوشی ما خندید...
و به سلامتی اونایی که پارسال عید با ما بودن اما الان رفتن و جاشون کنارمون خالیه
عشق و عاشقیخاطراتمونو که مرور می کنیم یه جاهاییش دردناکه... یه آدمایی توی این خاطره ها بیشتر تو ذوق میزنن...
همونایی که رفتن و برای اومدن منتظرمون گذاشتن...
همونایی که اومدن و تنهاییامونو عمیق تر کردن...
بیاید فکر کنیم قبل از این اومدن و رفتنا کی بودیم، بعدش چی شدیم...
شاید بشه که بخشیدشون به شرطی که درسامونو از رفتار و بودنشون گرفته باشیم...
یه کارایی در گذشته کردیم که الان بوی حماقت میده ولی اون لحظه به انجامش اعتقادِ کامل داشتیم؛ پس باید انجام میشده... پس اسمش حماقت و سادگی نیست... بهش میگیم تجربه... تجربه ای که لازمش داشتیم...
ما هم یه وقتایی خوب نبودیم...قضاوت کردیم...دل شکستیم
یه جاهایی کم گذاشتیم...درک نکردیم... تنها گذاشتیم...
مردد نباشیم اگه خواستیم بگیم " حق با تو بود، من اشتباه کردم "
" منو ببخش " گفتنش شاید یه کم سخت باشه اما سبک می کنه آدمو... تر و تازه میکنه رابطه هارو...
چیزی که مسلمه زندگی ادامه داره، ما هم باید ادامه بدیم...
یه کم سخت، یه کم آسون اما همه چیز در جریان و در گذره...
نترسیم... خدا هست... سخت میگیره اما هوامونو داره...
عشق و عاشقی