••••••••••••سنگ هائی که من از یاد تو بر دل میزدم ،
خانه ای میشد اگر خانه بنا میکردم . . .
••••••••••••زندگی ام یه سان پروانه ایست که دور شمعی خاموش پرهایش میسوزد
و من چه بیهوده به فکر نشسته ام حسرت پرواز را . . .
••••••••••••پروانه به دور شمع چرخید و بال و پرش سوخت ، بیچاره از این عشق
فقط سوختن آموخت . . .
••••••••••••چه خوب بود همه آدمها میفهمیدند فبل از اینکه فسیل شوند ، به یکدیگر محبت کنند . . .
••••••••••••روزی با خودم فکر میکردم که اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم
اما الان حتی حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست . . .
••••••••••••شبیه برگ پائیزی پس از تو قسمت بادم / خدا حافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم . . .
••••••••••••دل من در سوگ یاران ماتم گرفته / گل من پژمرده در باد فصل بهاران غم گرفته
اینجا غمگینن شب در کمینن یار من کو ؟ یاری نمیبینم . . .
••••••••••••آنسوی ناکامی ها خدائی هست که داشتنش برای همه
جبران همه نداشتن هاست . . .
••••••••••••ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت / عقده در دل داشت روی خاک خالی کرد و رفت
••••••••••••نخواستم با غم بسازی نخواستم هیچی نگی
نخواستم درد دلتو دیگه با هیچکی نگی
آخه عشق اجبار نیست تو زندون من نمون
حالا که فکر رفتنی ، دیگه از موندن نخون . . .
••••••••••••زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست
و تو بدان عشق فراموش کردنی نیست . . .
••••••••••••بگو چی شد که قلبت خالی شد از حضورم / مگه باهات چه کردم که میشکنی غرورم
بگو چی بود گناهم چی بوده اشتباهم / که اینگونه گذشتی از منو از نگاهم . . .
••••••••••••ای چرخ و فلک دوندگی ما را کشت / بر درگاه خالق بندگی ما را کشت
این زحمت روزگار ، این منت خلق ، ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت . . .
••••••••••••گرچه محتاجیم ، چشم اغنیا بر دست ماست
هر کجا دیدم آب از جو به دریا میرود . . .
••••••••••••