جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم
آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب
نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب
کپی می کنی مشکل نداره نوشه جونت
فقط لطف کن برای اینکه بدهکار وجدانت نشی منبع ( BiGSMS.blogsky.com ) رو بزن جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهدر وفای تو چنانم که اگر خاک شوم
آید از تابوت من بوی وفاداری تو
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهتا کی منتظر گل نرگس ما بمانیم
در فراغ دیدنت هر شب تا سحر بمانیم
جمعه ها میگذرند دل ما در آرزوی دیدن آن گل رویت
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهدر قید غمم ، خاطر آزاد کجایی ؟
تنگ است دلم ، قوت فریاد کجایی ؟
با آنکه زمانیست ز ما یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد ، کجایی ؟
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهاز زندگی ، از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
تن خسته سوی خانه دل میکشم وایا
از این حصار دل آزار خسته ام
دلگیرم از خموشی تقویم روی میز
از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت ” یار تو هستم” ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام
با خویش در ستیزم و از دوست گریز
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهدیوارها اگر چه متهم به ایجاد فاصله هستند
اما این دستان دیوار ساز ما است که تبرئه می شوند .
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانه
عشق و محبت
مشکلات ظاهرا حل نشدنی را از سر راه بر می دارند
و غیر ممکن را ممکن می سازند .
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهیادمان باشد
لابلای ابرها تکه ای رنگین کمان پنهان کرده ایم
تا فردا روزگارمان را سیاه و سفید نگذرانیم .
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهسرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام
طبع لطیف آدمی ، با همه سر نمی کند .
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانهمن چه می دانستم دل هر کس ، دل نیست
قلب ها ز آهن و سنگ ، قلب ها بی خبر از عاطفه اند
من چه می دانستم !
جملات عاشقانه دیوانگی و میخانه