پیراهن نگاه مرا مکش از پشت که بر می گردم و بیخیال عزیزهای مصری و یعقوب های چشم به راه چنان به خود می فشارمت که هفتاد و هفت سال تمام باران ببارد و گندم درو کنیم
چه حس قشنگیه وقتی می شی مَحرمِ دل یکی یکی که بهش اعتماد داری و بهت اعتماد داره از دلتنگی هاش برات می گه و از دلتنگی هات براش میگی آروم می شه و آروم می شی
عشق جایی می تپد که تو باشی پس باش آنجا که باید باشی احساست را برای لحظه ای به آفتاب هم ببخش که گرمی را به تو می بخشد احساس را باید در قابی از عقل گذاشت و عاشقانه به آن خیره شد
خیییییییییییییییلی قشنگ بود ممنونم از سایت خوبتون