من بهونه میگیرم, تو با بوسه اى دهانم را ببند:))))
کاش میشد بوسه هاراقاب کرد. توی نامه سوی هم پرتاب کرد
کاش میشد عشق را تقسیم کرد. مثل تک شاخه گلی تقدیم کرد
من بی تو نابودم ببین زندم ولی دنیای من مرده
تو دنیای من بودی ولی دوریت منو از پا دراورده
حالم از کلمات “عزیزم” و “عشقم”و“ گلم”بهم می خوره...
من رو همون “ببین” صدا کن;
بی ریایی شرف دارد به ریا کاری...
ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﮮ ﮐﻪ ﺑﻤﺎﻧﮯ
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﮮ
ﮔﺬﺭﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ
ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﮮ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺭﺍ
ﺳﯿﺎﻩ ﮐﻨﮯ ﻭ ﺑﺮﻭﮮ...
دوریت زمستان سختی است....
کمتر از من دورشو...
به شدت سرما خورده ام...
قربون مست نگاهت
قربون چشماى ماهت
قربون گرمى دستات
صداى آروم پاهات
چرا بارونو ندیدى
رفتن جونو ندیدى...
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس
قوانین علمی را هم زیر سوال برده ام...
بی تو هر روز هزار بار میمیرم و زنده می شوم...
علم است دیگر گاهی هم اشتباه می کند...
هیسسسسسسسس...
کمی آرامترتنها باش و بی صداتر بشکن
آهسته تر سراغش را بگیر!
ممکن است بیدارشود وجدان نداشته اش!
کاش هرگز
ندیده بودمت! لعنت
بر چشمی که بی موقع باز شود...
امروز هم با "بیتو" بودن گذشت!
خوش به حال "یادم"
که همیشه با توست...