اسمت رو گذاشتم گل ترسیدم پژمرده بشی، گذاشتم خورشید ترسیدم غروب کنی
گذاشتم جونم که اگه خدایی نکرده رفتی منم برم
یک لبخندم را بسته بندی کرده ام....
برای روزی که اتفاقی تو را می بینم...
آنقدر تمیز میخندم که به خوشبختی ام حسادت کنی!!
چه تفآوتی میکند،
آن سوی دنیآ بآشیم
یآ فقط چند کوچه آن طرف تر؟!
پآی عش ق که در میآن بآشد
دلتنگی دمآر آدم را در می آورد
وقتی می بینی....
دیگه به هیچ کدوم از رفتارا ت اعتراض نمی کنم...
فکر نکن آدم ایده آلی شدی... نه...
این زنگ خطره...
دارم نسبت به " تو " بی تفاوت می شم!!!
معجزه نگاه توست
هر بار که نگاهت به سمت من
می افتد
بار دیگر مومن میشوم
به دین تو...
چه خوب است اَگر آدم ها یک نفر را
هَر روز دوست داشته باشند
نه هَر روز یک نفر را...
تو این روزا اگه با عشقتون میرید بیرون لباس نازک خنک بپوشید...
واسه اینکه دم به ثانیه یا کتشو رو دوشتون بندازه...
یا بی هوا بغلتووووون کنه!
اثن لامصب یه حال به خصوصی مییییییده!
خودم را آماده میکنم برای رقص باید در جشن آشنایی
تو و عشق جدیدت سنگ تمام بگذارم
فرار بی فایده است
تو را در صحنه جرم دیده اند.
قلبم بی وقفه نام تو را...
فریاد می زند!!!
مرد باس موهاش کوتاه باشه...
پیرهن مردونه بپوشه...
بُو ادکلنش همه جا رو بر داره
مرد باس اَخمش دلتو بلرزونه....
مرد باس جذبه داشته باشه...
با لبخندش قند تو دلت آب بشه...
ﺑُﮕﺬﺍﺭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺣِﺴﺎﺩﺕ ﺑﺘﺮﮐﺪ
ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ِ ﻣﻦ
ﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ِ " ﺗﻮ " ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ..
قاب عکستو زدم جای ساعت دیواری
از اون موقع به بعد تو شدی تمومه لحظه هام...