من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان، تنها این را، تو بدان تو بمان؛ تنها با من، تو بمان جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند
من زخم های بی نظیری برتن دارم. اما تو مهربان ترینشان بودی... عمیق ترینشان... عزیز ترینشان... بعد از تو آدمها تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند به قلبم نرسیدند...
همکلاسیم یه کارت تلفن میگرف دستشو التماس بچه ها که شماره عشقشو بگیرن تا صداشو بشنوه ویه هفته بایه سلام بله؟ ی پسره خوش بود اخرین بار پسره به یکی از بچه ها گف خانم چه صدای قشنگی داری ازون به بعدحسرت صدای عشقش هم به دلش موند
فردا تصویری است از تو و آفتاب تصویری است از نگاه تو بیا در کنارم بنشین تا دستهای من روشن شود من و تو دیر گاهیست که پژمرده ایم پس اکنون که ماندن طلوع افسردگی است هجرتی باید کرد و به سادگی و بی آلایشی به دل خودمان بیندیشیم. ت ن ق ف ع