عشق من قهر دیگر کافی است!!! دیگر توان دوری ات را ندارم! بیا و برای یکبار هم که شده غرورمان را نادیده بگیریم و بسوی هم با عشق بدویم! بیا آشتی کنیم!!! باور کن دوستت دارم
گاهی وقتا آدم الماس تویه دست داره، بعد چشمش به یه گردو میفته خم میشه گردو رو برداره الماس از تویه دستش میفته تویه شیب، قل میخوره و تویه عمق چاه فرو میره. میدونی چی میمونه؟! یه آدم، یه دهن باز، یه گردوی پوک و یه دنیا حسرت!!!!