یکی از فانتزیام اینه که یه روز وقتی خیلی خسته و عصبانیم وگوشیم زنگ میخوره بگیرم محکم پرتش کنم تو ایینه بعد به تصاویر خودم تو ایینه شکسته ها نگا کنم ولی خو نه پول ایینه رو دارم نو پول گوشی جدید
یکی از فانتزیام اینه که افق رو بخرم بعد واستم نزدیکش تا هرکی اومد اون اطراف محو شه بزنم...... مگه اونجا بی صاحبه که هرکی اومدزرت وزرت بیاد افق جهت محو شدن والاااااااااا
یکی از فانتزیام اینه که یه روز که نشستم تو خونه یه زنو مرد پولدار با بنزشون بیان در خونمون بگن شادی دخترم بالاخره پیدات کردیم بیا بریم خونه مون! ومن در حالی که اشک میریزم بگم من پدرومادر فعلیمو هیچوقت ول نمیکنم وبعد به آرومی در افق محو بشم!
یکی از فانتزیام اینه که سه تا بچه داشته باشم دو تا پسر و یه دختر اسم یکی از پسرامو نیما اونیکی دیگه رو هم مانی بزارم اسمه دخترمو هم میذارم نیمانی :دی خخخخ
یکی از فانتزیام اینه که چه دختر چه پسرامون قدر خودشون بدونن با هم دیگه مثل یه وسیله سرگرمی برخورد نکن. وفادار و با معرفت باشن دخترامون بدونن حجب و حیا نشانه عقب افتادگی نیست پسرامون هم بدونن داشتن غیرت رو ناموس نشونه املی نیست!
Bahal bood