خانه دوست کجاست....!!؟؟ درفلق بود که برسید سوار... آسمان مکثی کرد... رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشیدوبه انگشت نشان دادسبیداری وگفت نرسیده به در قسمت... کوچه باغیست که ازخواب خداسبزتراست.... که درآن عشق به اندازه برهای صداقت آبی است.....
دیگر مُنتَظرِ کَسی نیستَم هر که آمَد، ستاره از رویاهایَم دُزدید... هر که آمَد سِفیدی اَز کبوتَرانَم چید! هر که آمَد لبخَند اَز لَبهایَم بُرید، مُنتَظرِ کَسی نیستَم، اَز سَر خَستگی دَر این ایستگاه نِشَستهاَم..