میانِ آدمک هایِ هزار رنگ...
دلباخته یک رنگی او شدم
افسوس...
گذر زمان بیرنگش کرد
کم رنگ...
وکم رنگ تر.....
وآخ ر
مَحو
بهم میگی هرجور راحتی....
میخوای برو، میخوای نرو!
هرجور راحتی...
آخه ناانصاف مگه با پای خودم اومدم که برم؟؟؟
چقدر دلخسته ام از دست بعضی آدما...
دلتنگشونمو دلم نمیخواد ببینمشون!!!
عاشق بزرگی عشقشو با تپش قلبش اندازه میگیره نه باکارای خوب و بدش
تنهایی بد است
اما بدتر از اون اینه
که بخوای تنهایت رو با آدمهای مجازی پر کنی...
آدمهایی که بود ونبودشون
به روشن و خاموش شدن یک چراغ بستگی داره!!!
کاش بجای قدم زدن ودور شدن ناگهان غیب میشد
بهانه ساختن برای رفتنش راحتتر میشد...
رفیق!!!
اگه یه روز مردم...
دیدی تابوتم رو شونه های مردمه...
ولی نمیام پایین نوکریتو کنم به دل نگریا!!!
حلال کن...
قول میدم;
به خدا قول میدم همین یه بار ازت بالاتر باشم
بعدش دیگه همیشه خاک پاتم...
میبافم, خیال تورا هر شب...
بیا و جامع ماندنت را به تن کن
می گویند گذشته ها گذشته، نیستی ببینی هنوز غرق گذشته ای هستم که نمیگذرد!!
کاش میشد شب را سوزاند؛
تا هر شب در هوای کسی که قصد آمدن ندارد نسوخت...
اونی که سرش پایینِ.. نه خجالت میکشه، نه میترسه!!
سنگینیِ فِکراش باعث پایین بودن سَرشِ...
گاهی آدم ته میکشه
ساعت شنی نیست که سر و تهش کنی و دوباره از اول شروع شود
آدم گاهی تمام میشود...