گویی ارزوهایم را در گوش باد زمزمه کرده ام که تمام انها بر باد رفته است. گویی جوانی ام در چشم بر هم زدنی با من وداع کرده است که گرد پیری این چنین بر سر و رویم نشسته است. در جاده زند گی مسافری بودم که هیچ توشه ای به پایان راه رسیده ام و چیزی جز افسوس دوران رفته برایم باقی نمانده است.....
چــہ لحظه درد آوریه..وقـتـے مـیـپـرســہ چطوری؟ بـغـضـ تـوگـــلـوٺ مـیـپـیـچــہ 5خط تایپ میکنی ولی به جای ارسـاڶ همــہ رو پاک میکنی و مـیـنـویـسی خوبم مرسی