دلتنگیش را دوست دارم اما از جداییش می ترسم نگاهش را دوست دارم اما از اندیشه اش می ترسم نامه هایش را دوست دارم اما از پشت نامه هایش می ترسم من او را دوست دارم اما از ابرازش می ترسم چون که از غرورش می ترسم
از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میکنم و آرزو میکنم که کاش برای یک لحظه فقط یک لحظه آغوش گرمت را احساس کنم میخواهم سر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه کم نشوم.