
حرف های عاشقانه کوتاهفریاد از آن نرگس مستی که تو داری
آه از دل بیگانه پرستی که تو داری
حرف های عاشقانه کوتاهمی گویند لیاقتت را نداشت ولی نمی دانند که
تو فقط دوستم نداشتی ، همین !
حرف های عاشقانه کوتاهآرزوهایم مثل بادبادک هایی در آسمان مغزم به این سو و آن سو میروند
و من هر چه خودم را بالا میکشم نمیتوانم بگیرمشان !
حرف های عاشقانه کوتاهساکت نیستم
لبهایم هم نسوخته است
تنها تمام من تاول زده از آشی که نخورده ام !
حرف های عاشقانه کوتاهلرزش صدایم مال سرمای هواست
این پرده ی اشک روی چشمهایم هم همینطور
چیزیم نیست به خدا
من فقط دلواپس توام ، لباس گرم در چمدانت گذاشتی ؟
حرف های عاشقانه کوتاهحافظه ی آدم های غمگین قویست ؛
می دانند کجای کدام خیابان آن روز “مردند” !
حرف های عاشقانه کوتاهدرد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !
حرف های عاشقانه کوتاهنه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی اندازه پاییز به مذاق خیـابانها خوش نیامد ؛
پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست !
حرف های عاشقانه کوتاهنبودنت چه فصلی از سال است که هم روزها و هم شب ها اینقدر طولانی شده اند ؟
حرف های عاشقانه کوتاهنمی دانی چه دردی دارد وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد !
حرف های عاشقانه کوتاه