گول دنیا را نخور... ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند بره های این حوالی گرگ ها را میدرند سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند…..!
فقط باش همین که هستی کافیست ! دور از من بدون من چه فرقی میکند ؟ گل میخری ! خوب است برای من نیست ؟! نباشد ! همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست دلخوشم به این حماقت شیرین . . .
دلم هوای خودم را کرده است ایــن روزهـــا بیشــتر از هــر زمــانی دوسـت دارم خــودم باشــم !! دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم و نه هـــراس از دســت دادن را .. هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت .. همین…
همیشه هم دنیا بد نیست !! گاهی یک نفر با نفس هایش با نگاهش با کلامش با وجودش با بودنش .. بهشتی میسازد از این دنیا برایت که دیگر بدون او، بهشت واقعی را هم نمیخواهی
تکیه کرده ام به قامت خمیده ی درختی که در برگ ریزان جداییمان شاهد پر و پا قرص خزان دلدادگیم بود... امروز هم مثل همیم ، مثل همان روز رنگ و رو پریده و سرد ... ! هر دو پیر شده ایم ... !